از صفحه فسبوک
سلام!
دو - سه روزی است که از بادغیس به ایران آمده ام. به رغم خستگی مسافرت و تشنگی و گرسنگی روزه ماه مبارک رمضان، براساس قرار قبلی امروز به انتشارات عرفان آقای ابراهیم شریعتی افغانستانی، درتهران رفتم تا مجموعه شعر « به چشم های تو سوگند» را از نزدیک ببینم!
این مجموعه چندماه پیش چاپ و در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران عرضه شده بود، اما من در افغانستان بودم و تاکنون این مجموعه را ندیده بودم. در بازگشت از تهران یک نسخه از مجموعه یاد شده را از آغاز تا پایان خواندم. از نظر فن و هنرکتاب سازی و ویرایش مهارت خوبی به کار برده شده است. کاغذ خوب و حروف چینی خوب بر خوبی های کتاب افزوده است. اما طرح جلد کمی شلوغ به نظر می رسد. بیش از دو - سوم جلد را گرفته است.
امیدوارم که دوستان شاعر و منتقد بخوانند و نقد کنند و نقدهای شان راهنما و راهکشا باشد.
یکی از غزل های این مجموعه را می خوانیم:
مدرك
(به مهاجران هموطن در سراسر جهان)
رنگ تماشا گرفته مردي كه مدرك ندارد
در چار راه ملامت در اين كسي شك ندارد
چشمش به دنبال ماشين: هرگز! مبادا خدايا!
گزمه كه در خانهی خود بيمار وكودك ندارد
امشب اگر مثل ديشب با دست خالي... خدايا
دارو و درمان... چهگونه؟ مريم كه قلك ندارد
ناگه كسي گفت: افغان! مهمان ناخوانده تا كي؟
بيگانه، اما هزاره، تاجيك و ازبك ندارد
يك لحظه در خود فرو رفت، يك لحظه در خود فرو ریخت
ويرانيِ ناگهاني، بسيار و اندك ندارد
پایش به دنبال ماشین، چشمش به دنبال مریم
رنگ تماشا گرفته، مردی که مدرک ندارد