نمک

سعدی بخشی از غزل 10

ای که گفتی دیده از دیدارِ بُت‌رویان بدوز

هر چه گویی چاره دانم کرد جز تقدیر را

زهد پیدا، کفر پنهان، بود چندین روزگار

پرده از سر برگرفتیم آن همه تزویر را

سعدیا در پای جانان گر به خدمت سر نهی

همچنان عذرت بباید خواستن تقصیر را

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۳ساعت 11:21  توسط  آصف جوادی  |